اشاره
آدمی با اندیشه از دیگران متمایز است و اندیشهها در کتابها به دیگران میرسد؛ کتاب و اندیشه حکایت زندگی آدمی هستند. اندیشهها در رهگذر تاریخ دچار تحول و دگردیسی میشوند و برای اینکه بتوانند پاسخگوی نیاز زمانه خود باشند، ناچارند در عرصه بیان و کنش از کارآمد بالایی برخوردار و در نوشتارها ثبت و ضبط باشند.
بیتردید تشخیص کارآمدی و یا عقیم بودن اندیشهای که در نوشته و متنی منتشر شده است، در راستای همسویی آن با کنشهای اجتماعی، بازیهای زبانی، عملکردهای سیاسی، آموزههای دینی و انگارههای اجتماعی میسر بوده و هرگاه اندیشهای در تکاپوی عملی و نظری خود بیانگر کنشهای عینی باشد، در واقع یک گفتمان واقعی در قالبهای ادبی- سیاسی- تاریخ نگاری و اندیشگی پدیدار خواهد شد.
تحلیل اندیشههایی که در متونی منتشر شدهاند، یکی از چندین راه و روشی است که به عرضه کارآمدی اندیشه و تقاضای جامعة انسانی در بهره گیری از آنها میپردازد و با تمسک به کاوش از تبار تاریخی اندیشهها، نحوة شکل گیری آنها را در پروسه تاریخمندی به مداقه عقلانی میگذارد. اینکه اندیشه در برآورد کدامین کنش به سوی ایدهای میل نموده است؟ و اندیشهای بر پایة نضج و تکامل کدامین فکر و ایده به بار نشسته است؟ و زیرساختهای اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و فرهنگی یک اندیشه از کدامین آبشخور اندیشگی و تأمل فرزانگی سیراب میشود؟ از مسایلی هستند که در شکل گیری یک اندیشه به مثابه متن و کتاب دخیل بوده و محدوده تحلیل ادبی و تاریخی اندیشهها را با عنایت به زیر ساختهای کنشی آنان در متون و کتابها و نوشتهها به بحث میگذارد.
ستون «کتابها و اندیشهها» قرار بود به صورت ستونی ثابت در مجله «بخارا» منتشر شود که مهاجرت نابهنگام من آن را مختل کرد؛ اکنون در خارج از ایران همان ستون را با تاملاتی در نوشتههای مطالعه و تحقیقاتم پی میگیرم.
۱-گفتمانی برای تمام فصول، جبار پورحسینی، تهران، انتشارات دستان.
تاریخ صد سال گذشته در قالبهای مختلف و روایتهای گوناگون نگاشته شده است؛ این کتاب تاریخ سی و هفت ساله تحولات ایران در پادشاهی محمد رضا پهلوی را از دیدگاه تاریخ سیاسی و در ارتباط با رویدادهای دپلماتیک نوشته است؛ مؤلف پیشگفتار را به تعریف مساله، سوالات اصلی و فرعی، نگاهی به تاریخ تاخت و تازهای بزرگ بر سرزمین ایران اختصاص داده است.
فصل اول به سیتسم اجرایی حول گفتمان هویت ملی و تاثیر آن بر امنیت ملی پرداخته و به تحلیل ناسیونالیسم رسمی رژیم پهلوی و ارتباط آن با مدرنیزاسیون- وابستگی به غرب- احزاب و اشتباهات رژیم میپردازد. در نوشتار پورحسینی، ایدئولوژی رسمی دولت پهلوی ناسیونالیسمی است که به کارکردهای داخلی و جهانی آن مشروعیت میدهد؛ مؤلف ناسیونالیسم رسمی را در مواجهه با افکار سیاسی اپوزیسیون و مخالفان رژیم به بحث گذاشته است. در ناسیونالیسم پهلوی، به باور مؤلف، سیاستهای اسلام زدایی و مدرنیزاسیون جای دارند و به استناد اقدام و گفتار پادشاهی، در اختیار خوانندگان قرار گرفته است.
فصل دوم نقش نویسندگان، شعرا و روشنفکران در مشروعیت بخشی بر گفتمان هویت ملی پهلویسم و رابطه آن با امنیت ملی میپردازد؛ ارزش زدایی، ایرانی گرایی در ادبیات داستانی دوره پهلوی دوم، به نوشته مؤلف از عوامل تاثیر گذار بر هویت ملی آن دوره است؛ در مقابل ادبیات ضد رژیم و گفتارهای اسلام گرایی آل احمد و علی شریعتی، چونان بدیلی بر ناسیونالیسم رسمی مورد نظر بوده است. تشکیل احزاب هم از این دوگانگی ناسیونایستی بینصیب نمانده است.
چه احزاب دولتی و چه احزاب ضد دولتی در زمانه پهلویسم، مبتنی بر ناسیونالیسم و ایرانگرایی بوده است. بخشی از این فصل به تاثیرات مخرب کودتای ۲۸ مرداد بر گفتمان هویت ملی پرداخته و رویکرد سوسیالیستی به ادبیات و هویت، به عنوان مخالفت و ضدیت با ناسیونالیسم و هویت گرایی پهلویسم مورد تحلیل و بررسی قرار گرفته است.
فصل سوم از نقش و تاثیر متغیرهای منطقهای و بین المللی در تثبیت گفتمان هویت ملی دولت پهلوی و تاثیر آن بر امنیت ملی در دوره تاریخی مورد پژوهش کتاب پرداخته است؛ در این فصل مؤلف به رکنی دیگر از هویت ملی ایرانیان در دوره مورد بررسی کتاب پرداخته و آن را در سیاستهای دیپلماتیک دو ابر قدرت زمانه و ایفای نقش ایران در منطقه خاورمیانه به بحث گذاشته است.
تقابل ناسیونالیسم عرب با ایدئولوژی رسمی پهلوی از یک سو و تاثیر سیاستهای امریکا در منطقه از سوی دیگر، متغیرهای منطقهای و بین المللی را در تثبیت گفتمان هویت ملی و تاثیر آن بر امنیت ملی دوره محمد رضا شاه در خود جای داده است.
حاصل تحقیق و نوشتار جبار پورحسینی اینکه: «مفصل بندی شاه از هویت ملی در حزوه داخلی، اسلام را دگر خود معرفی کرد و با علم کردن سکیولاریسم و سیطره اندیشه اومانیستی، دین را به حاشیه راند، در حوزه منطقهای، عرب را دگر ایدئولوژیکی خود قلمداد میکرد و ناسیونالیسم رسمی را در این حوزه مطرح کرده بود که به تقابل ایرانیت و عربیت در منطقه انجامید و عرب ستیزی جزیی از گفتمان هویتی منطقهای شد. در حوزه بین المللی نیز الگوی توسعه خطی مدرنیسم عرب را به صورت راهبردی شیرازه گفتمان هویت ملی خود قرار داد و به این ترتیب سوسیالیسم شوروی را دگر خود در نظر گرفت...»
آدمی با اندیشه از دیگران متمایز است و اندیشهها در کتابها به دیگران میرسد؛ کتاب و اندیشه حکایت زندگی آدمی هستند. اندیشهها در رهگذر تاریخ دچار تحول و دگردیسی میشوند و برای اینکه بتوانند پاسخگوی نیاز زمانه خود باشند، ناچارند در عرصه بیان و کنش از کارآمد بالایی برخوردار و در نوشتارها ثبت و ضبط باشند.
بیتردید تشخیص کارآمدی و یا عقیم بودن اندیشهای که در نوشته و متنی منتشر شده است، در راستای همسویی آن با کنشهای اجتماعی، بازیهای زبانی، عملکردهای سیاسی، آموزههای دینی و انگارههای اجتماعی میسر بوده و هرگاه اندیشهای در تکاپوی عملی و نظری خود بیانگر کنشهای عینی باشد، در واقع یک گفتمان واقعی در قالبهای ادبی- سیاسی- تاریخ نگاری و اندیشگی پدیدار خواهد شد.
تحلیل اندیشههایی که در متونی منتشر شدهاند، یکی از چندین راه و روشی است که به عرضه کارآمدی اندیشه و تقاضای جامعة انسانی در بهره گیری از آنها میپردازد و با تمسک به کاوش از تبار تاریخی اندیشهها، نحوة شکل گیری آنها را در پروسه تاریخمندی به مداقه عقلانی میگذارد. اینکه اندیشه در برآورد کدامین کنش به سوی ایدهای میل نموده است؟ و اندیشهای بر پایة نضج و تکامل کدامین فکر و ایده به بار نشسته است؟ و زیرساختهای اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و فرهنگی یک اندیشه از کدامین آبشخور اندیشگی و تأمل فرزانگی سیراب میشود؟ از مسایلی هستند که در شکل گیری یک اندیشه به مثابه متن و کتاب دخیل بوده و محدوده تحلیل ادبی و تاریخی اندیشهها را با عنایت به زیر ساختهای کنشی آنان در متون و کتابها و نوشتهها به بحث میگذارد.
ستون «کتابها و اندیشهها» قرار بود به صورت ستونی ثابت در مجله «بخارا» منتشر شود که مهاجرت نابهنگام من آن را مختل کرد؛ اکنون در خارج از ایران همان ستون را با تاملاتی در نوشتههای مطالعه و تحقیقاتم پی میگیرم.
******
۱-گفتمانی برای تمام فصول، جبار پورحسینی، تهران، انتشارات دستان.
تاریخ صد سال گذشته در قالبهای مختلف و روایتهای گوناگون نگاشته شده است؛ این کتاب تاریخ سی و هفت ساله تحولات ایران در پادشاهی محمد رضا پهلوی را از دیدگاه تاریخ سیاسی و در ارتباط با رویدادهای دپلماتیک نوشته است؛ مؤلف پیشگفتار را به تعریف مساله، سوالات اصلی و فرعی، نگاهی به تاریخ تاخت و تازهای بزرگ بر سرزمین ایران اختصاص داده است.
فصل اول به سیتسم اجرایی حول گفتمان هویت ملی و تاثیر آن بر امنیت ملی پرداخته و به تحلیل ناسیونالیسم رسمی رژیم پهلوی و ارتباط آن با مدرنیزاسیون- وابستگی به غرب- احزاب و اشتباهات رژیم میپردازد. در نوشتار پورحسینی، ایدئولوژی رسمی دولت پهلوی ناسیونالیسمی است که به کارکردهای داخلی و جهانی آن مشروعیت میدهد؛ مؤلف ناسیونالیسم رسمی را در مواجهه با افکار سیاسی اپوزیسیون و مخالفان رژیم به بحث گذاشته است. در ناسیونالیسم پهلوی، به باور مؤلف، سیاستهای اسلام زدایی و مدرنیزاسیون جای دارند و به استناد اقدام و گفتار پادشاهی، در اختیار خوانندگان قرار گرفته است.
فصل دوم نقش نویسندگان، شعرا و روشنفکران در مشروعیت بخشی بر گفتمان هویت ملی پهلویسم و رابطه آن با امنیت ملی میپردازد؛ ارزش زدایی، ایرانی گرایی در ادبیات داستانی دوره پهلوی دوم، به نوشته مؤلف از عوامل تاثیر گذار بر هویت ملی آن دوره است؛ در مقابل ادبیات ضد رژیم و گفتارهای اسلام گرایی آل احمد و علی شریعتی، چونان بدیلی بر ناسیونالیسم رسمی مورد نظر بوده است. تشکیل احزاب هم از این دوگانگی ناسیونایستی بینصیب نمانده است.
چه احزاب دولتی و چه احزاب ضد دولتی در زمانه پهلویسم، مبتنی بر ناسیونالیسم و ایرانگرایی بوده است. بخشی از این فصل به تاثیرات مخرب کودتای ۲۸ مرداد بر گفتمان هویت ملی پرداخته و رویکرد سوسیالیستی به ادبیات و هویت، به عنوان مخالفت و ضدیت با ناسیونالیسم و هویت گرایی پهلویسم مورد تحلیل و بررسی قرار گرفته است.
فصل سوم از نقش و تاثیر متغیرهای منطقهای و بین المللی در تثبیت گفتمان هویت ملی دولت پهلوی و تاثیر آن بر امنیت ملی در دوره تاریخی مورد پژوهش کتاب پرداخته است؛ در این فصل مؤلف به رکنی دیگر از هویت ملی ایرانیان در دوره مورد بررسی کتاب پرداخته و آن را در سیاستهای دیپلماتیک دو ابر قدرت زمانه و ایفای نقش ایران در منطقه خاورمیانه به بحث گذاشته است.
تقابل ناسیونالیسم عرب با ایدئولوژی رسمی پهلوی از یک سو و تاثیر سیاستهای امریکا در منطقه از سوی دیگر، متغیرهای منطقهای و بین المللی را در تثبیت گفتمان هویت ملی و تاثیر آن بر امنیت ملی دوره محمد رضا شاه در خود جای داده است.
حاصل تحقیق و نوشتار جبار پورحسینی اینکه: «مفصل بندی شاه از هویت ملی در حزوه داخلی، اسلام را دگر خود معرفی کرد و با علم کردن سکیولاریسم و سیطره اندیشه اومانیستی، دین را به حاشیه راند، در حوزه منطقهای، عرب را دگر ایدئولوژیکی خود قلمداد میکرد و ناسیونالیسم رسمی را در این حوزه مطرح کرده بود که به تقابل ایرانیت و عربیت در منطقه انجامید و عرب ستیزی جزیی از گفتمان هویتی منطقهای شد. در حوزه بین المللی نیز الگوی توسعه خطی مدرنیسم عرب را به صورت راهبردی شیرازه گفتمان هویت ملی خود قرار داد و به این ترتیب سوسیالیسم شوروی را دگر خود در نظر گرفت...»
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر